مکاتب ادبی

آشنایی با مکتب اکسپرسیونیسم


نهضت بزرگی بر ضد رئالیسم و امپرسیونیسم در آغاز قرن بیستم پا گرفت که مکتب اکسپرسیونیسم از دل آن بیرون آمد.

واژه اکسپرسیونیسم برای اولین بار در تعریف برخی از نقاشی‌های "اگوست اروه" به کار رفته است. این مکتب، جنبشی در هنر و ادبیات بود که در بین سال های 1903 تا 1933 نخست در آلمان شکوفا شد. هدف اصلی این مکتب نمایش درونی بشر، به خصوص عواطفی چون ترس، نفرت، عشق و اضطراب بود.

هنر اکسپرسیونیستی هنری است که یک فشار یا ضرورت درونی را آزاد کند. این فشار بر اثر عاطفه یا احساس ایجاد می‌شود. آزاد شدن نیروهای روانی به این صورت ممکن است به حرکات تندی منجر شود و ظواهر امور طبیعی را چنان دگرگون کند که زشت به نظر می رسد.

هنرمندان این مکتب معتقدند که این هنرمند است که محیط خود را تغییر می‌دهد.

"کوکوشکا"، "کاندنیسکی" و"کلی" از اولین نقاشان برجسته این مکتب به شمار می‌آیند.

این نقاشان از تقلید واقعیت روی گرداندند و به جای آن به بیان منویات و نگرش اصلی خود نسبت به جهان پرداختند.

به هرحال، نقاشی اکسپرسیونیسم واکنشی است علیه امپرسیونیسم که پیچیدگی‌های رنگ به رنگ شونده، تنوع برآشوبنده و ته رنگ‌های بی‌دوام طبیعت را بازتاب می‌دهد.

 

آشنایی با مکتب ناتورالیسم


ناتورالیسم (Naturalism) یا طبیعت‌گرایی که زمزمه‌های آن در نیمه دوم قرن نوزدهم به گوش می‌رسید، اصطلاحی در تاریخ هنر و نقد هنری برای توصیف سنخی از هنر است که در آن، طبیعت همان گونه که به نظر می‌آید، بازنمایی می‌شود.

اصطلاح ناتورالیسم به مثابه مکتبی خاص در نقاشی، نخستین بار توسط "بلوری"درباره پیروان "کارواجو" به کار برده شد.

به زعم او اینان به تقلید وفادارنه از طبیعت (خواه زشت، خواه زیبا) می‌پرداختند.

همچنین "کاستانیاری" منتقد فرانسوی اصطلاح ناتورالیسم را جایگزین رئالیسم کرد تا بر عین‌گرایی و پژواک‌های فعالیت علوم طبیعی تاکید بیشتری بگذارد.

بنا به نظر طبیعت‌گرایان، وراثت و محیط تعیین‌کننده اصلی تقدیر انسان هستند.

فرق این مکتب با رئالیسم دراین است که درآثار رئالیستی انسان همیشه از محیط پیرامونش مهم‌تر بود اما در ناتورالیسم اهمیت انسان از اهمیت اشیاء بیشتر نیست.

اگر هنر کلاسیک یونان را جلوه کامل طبیعت‌گرایی تلقی می‌کنند و هنر رنسانس ایتالیایی را تجدید حیات آن می‌دانند، بر اساس چنین استدلالی است که در هنرهای نامبرده، اثر هنری همانند آیینه‌ای زیبایی طبیعی را بازمی‌تابد.

 

آشنایی با مکتب هایپررئالیسم (Hyperrealism)


هایپررئالیسم در فارسی به "فرا واقعیت" ترجمه می‌شود.

این واژه به سبکی در نقاشی و مجسمه‌سازی گفته می‌شود که یک عکس یا نمونه واقعی را با جزییات دقیق تداعی کند.

در واقع هایپررئالیسم به عنوان پیشرفتی در روش ساخت آثار نقاشی و مجسمه فوتورئالیسم محسوب می‌شود.

بهترین نقاشى‌هاى هایپررئالیسم معمولاً آنهایى هستند که با عکس اشتباه گرفته مى‌شوند و همین است که توانایى بى‌نظیر یک هنرمند هایپررئالیسم را نشان مى‌دهد؛ توانایى تکنیکى تولید یک نقاشى که آنقدر به واقعیت نزدیک باشد که با عکس اشتباه گرفته شود.

در این پروسه آنقدر بر عدم دخالت در واقعیت تاکید دارند که کارشان ماشینى به نظر مى‌رسد.

اما یک هنرمند موفق کارى مى‌کند که توانمندى بى‌نظیرش در پشت کار ظاهراً ماشینى تابلوهاى هایپررئالیستى پنهان شود.

هنر هایپررئالیسم دنیاى واقعى و فیزیکى را جدى مى‌گیرد، آنقدر جدى که گاهى در نقاشى‌ها ما با دنیاى واقعى‌ترى روبه‌روهستیم تا در واقعیت.

هایپررئالیسم تلاش مى‌کند واقعیت را تا آنجا که مى‌تواند تحریف نشده منتقل کند جالب است بدانیم در هایپررئالیسم از عکس استفاده می‌شود، به این ترتیب که از یک صحنه چندین عکس از یک زاویه مى‌گیرند، بعد فوراً شروع مى کنند به نقاشى آن صحنه، وقتى عکس‌ها چاپ شد یا از آنها پرینت گرفته شد، از عکس‌ها براى تصحیح خطوط نقاشى و اگر رنگى بودند براى تصحیح رنگ‌ها استفاده می‌کنند؛ البته براى دقت بیشتر با شطرنجى کردن عکس کارشان را پیش می‌برند.

"کانالتو"هنرمند ایتالیایى و"ریچارد استس" را می‌توان از نقاشان بارز این سبک نام برد.

اصطلاح هایپر‌رئالیسم اولین‌بار در اوایل دهه ۲۰۰۰ در ایالات متحده آمریکا و اروپا به عنوان یک جنبش هنری مستقل و یک سبک هنری ظهور کرده‌است.

 

آشنایی با مکتب کلاسی سیسم (Clasicism)


در معنای کلی، معمولا به آثار برجسته و الگوی هر ملتی آثار کلاسیک اطلاق می شود.

اما کلاسیک به مثابه یک مکتب خاص هنری معنای محدود تری دارد و دوره تاریخی معینی را در بر می گیرد.

کلاسی سیسم تقریبا ویژگی ثابت تمامی دوره های پس از کلاسیک باستان، از قرن 8 میلادی تا قرن 20 میلادی بوده است.

در معنای محدود تر و زیبایی شناسانه آن، واژه کلاسی سیسم صرفا به مقاطع کوتاهی از این دوران اطلاق می شود و به سبک ها یا مراحلی از یک سبک اطلاق می شود که واجد ویژگی هایی مانند صراحت، نظم و توازن است.

در این سبک غالبا هنرمند از اصول و قوانین نظری تبعیت می کند و از این رو به نظر می رسد که این سبک هنری بیشتر به عقل و خرد متکی باشد.

در دوران رنسانس نیز با اوج گیری خرد گرایی، زمینه فکری گسترش این مکتب فراهم شد. از این رو گاه کلاسی سیسم را در مقابل رمانتیسم معنا می کنند.

 

آشنایی با مکتب فرمالیسم (Formalism)


فرمالیسم هنری به عقیده‌ای گفته می‌شود که معتقد است، ارزش یک اثر هنری‌ فقط وابسته به فرم آن (چگونگی‌ساخت و ویژگی‌های بصری‌اش) است.

در هنر بصری، فرمالیسم بیان می‌کند که تمام چیزهای ارزشمند یک اثر در خودش نهفته ‌است و عواملی مانند ظرف تاریخی ساخت اثر، زندگی هنرمند یا هدف هنرمند از ساخت اثر در درجات بعدی اهمیت قرار دارند.

تاریخچه فرمالیسم به سال 1914 بر می‌گردد؛ سالی که "ویکتور شکلوفسکی" در روسیه رساله ای به نام رستاخیز واژه منتشر کرد که به عنوان نخستین سند ظهور مکتب فرمالیسم شناخته شده‌است.

بر پایه نظری دیگر، فرمالیسم را نخستین بار کلایو بل (clive bell) مطرح کرد و تــوضیح داد که اثـــر هنـری، خودمختار و مستقل از جهان خارج است.

بل عقیده دارد معیار ارزش‌گذاری نقاشی، مضمونِ تصاویـر نیست، بلکه جـوهره حقیقی نقاشی در جستجو و انکشاف فرم متجلی می‌شود.

هنر مدرن به‌خوبی از این دیدگاه استقبال کرد و از آن برای پیشرفت خود کمک گرفت.

دیدگاه‌های "گرین‌برگ" در این مقاله سبب می‌شود تا تأثیرات نگره فرمالیسم بر رشد و تحول هنر مدرنیست بهتر شناخته شود.

آشنایی با مکتب سمبولیسم (Symbolism)


معنای تحت اللفظی سمبولیسم، نماد گرایی است.

سمبولیسم جنبشی نامنسجم در هنر بود که در دهه 1880 و 1890 در ارتباطی نزدیک با جنبش ادبی سمبولیستی در شعرفرانسه ظهور یافت.

این جنبش واکنشی بود به اهداف طبیعت گرایانه مکتب امپرسیونیسم و نیز به اصول رئالیسم که توسط "گوستاو کوربه" به این ترتیب وضع شد:"نقاشی اساسا هنری عینی است و فقط می تواند شامل بازنمایی چیزهایی شود که واقعی و موجودند. شئ انتزاعی به قلمرو نقاشی تعلق ندارد".

در مجموع ازدیدگاه سمبولیست ها، واقعیت آرمان درونی، رویا یا نماد فقط می توانست به صورت غیر مستقیم و با واسطه بیان شود.

یعنی با استفاده از کلیدها یا تمثیل هایی که نمایانگر واقعیت درونی بودند.

 

آشنایی با مکتب اگزیستانسیالیسم


اگزیستانسیالیسم (Existentialism) در جست وجوی انسان‌گرایی تازه‌ای است که به انسان و مفهوم وجودی او می‌پردازد و "ماهیت" انسان را از "وجود" او مجزا می‌داند

از نظر اگزیستانسیالیست‌ها فقط خدا است که ماهیت و وجودش جدایی ناپذیر است. پرسش اساسی فلسفه‌ اگزیستانسیالیسم آن است که کدامیک از این دو جنبه‌ بر دیگری مقدم است: ماهیت یا وجود؟

پاسخی که فلسفه تا سده ١٩ به این پرسش می‌داد بر تقدم ماهیت تأکید داشته است. اما فلسفه‌ اگزیستانسیالیسم بر عکس آن معتقد به تقدم وجود بر ماهیت است.

ماهیت انسان را باید در وجود او جست وجو کرد. به طور معمول ما براساس پیش زمینه ذهنی و دانشی که درمورد پدیده ای داریم به واقعیت آن می رسیم، درحالی که اگزیستانسیالیست‌ها عکس این روش را به کار می‌گیرند، یعنی سعی می‌کنند بدون دخالت ذهن و منطق به واقعیات پدیده‌ای برسند و مفاهیم انتزاعی را به صورت بسیارملموس و قابل احساس درک کنند، برخلاف ذهن واندیشه که واقعیت‌های عینی را به صورت انتزاعی درک می‌کند.

در آثار ادبی و هنری سبک اگزیستانسیالیسم، معمولاً مضامین نومیدی و تشویش و دلهره، حزن و اندوه، پوچی و بدبینی نسبت به دنیا و جامعه دیده می‌شود. نگاه اگزیستانسیالیست‌ها «نگاه حسرت آلود به گذشته» است.

به‌طور کلی آنان به اثرهای تراژیک و غمناک اهمیت زیادی می‌دهند که شاید این غم و اندوه ناشی از هراس آنان از افتادن در دام مرگ و نیستی باشد.

 

 

آشنایی با هنر فیگوراتیو (Figurative)

هنر فیگوراتیو به آن دسته از آثار هنرهای تجسمی غالباً نقاشی، طراحی و مجسمه اطلاق می‌شود که در آن نمودی از دنیای واقعی وجود داشته باشد

این اصطلاح عموماً در مقابل هنر انتزاعی به‌کار می‌رود.

طراحی و نقاشی فیگوراتیو، به آن دسته از طراحی و نقاشی هایی گفته می شود که بر اساس حالت ها و وضعیت های مختلف اندام انسانی ترسیم شده و طی آن، مطالعه و بررسی مورد نظر طراح نیز صورت می گیرد.

اینگونه طراحی ها شامل اسکیس، طراحی های دقیق، طراحی از فرم دست و پا و... است

آشنایی با مکتب فوتوریسم


فوتوریسم (Futurism) جنبشی هنری است که با برخی گرایشات سیاسی توسط شاعر ایتالیایی "مارنیتی" در سال 1909 در میلان شکل گرفت.

تلاش این جنبش رهانیدن ایتالیا از بار توانفرسای گذشته تاریخی اش و ارج نهادن به دنیای مدرن (ماشین شده، خشونت و سرعت) بود که در مجموعه ای از بیانیه های پر شور آن بازتاب می یافت.

مشخصه آثار نقاشی ومجسمه سازی فوتوریستی نمایش ایستای فرم های پویا و در حال گسترش است.

مثلا در یک تقاشی فوتوریستی ممکن است یک عنصر در حال حرکت به وسیله تکرار تصاویر آن بر روی تابلو بازنمایی شود.

هنرمند فوتوریست دستمایه ها و موضوعات کار خود را عمدتا از تجربه شهری اخذ می کند تا فضای آزمایشگاه گونه آتلیه کوبیستی.

یکی از موضوعات این سبک برای نمونه، می توانست حضور پر سرو صدای قطار شهری در خیابان های پر تردد شهر، زدو خورد های خیابانی یا سالن های رقص شلوغ باشد.

در آثار فوتوریست ها معمولا از رنگ های متمایل به مایه های روشن و فرم های شفاف استفاده می شد.

آشنایی با مکتب رمانتیسم (Romanticism)


جنبش هنری رمانتیسم در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 میلادی شکل گرفت.

موضوع اصلی رمانتیسم اعتقاد به ارزش تجربه شخصی و فردی است. هنرمند رمانتیک ارزش های شهودی و غریزی را مورد کاوش قرار می دهد.

او همچنین گفتمان اجتماعی نئو کلاسیسم (سبک دارای خرد گرایی عصر روشنگری و نظم) را که صور مختلف آن به طور فراگیر رایج بود، دکرگون می کند و نوعی تجربه شخصی تر را جایگزین آن می سازد.

اما رمانتیسم نیز مانند کلاسیسم، مفاهیمی از افتخار، شکوه، وقار و برتری را در بردارد.

این سبک به طور کلی به ایده های آرمانی بیش از ایده های واقعی اهمیت می دهد.

رمانتیسم بیشتر گرایش ذهنی ارائه می دهد تا مجموعه ای از روش های سبک شناسانه و بیشتر با بیان ایده ای مرتبط است که منشا در قالب سخن دارد تا قالب بصری.

از این رو رمانتیسم خود را با سهولت بیشتری در موسیقی و ادبیات بیان می کند تا درهنرهای بصری.

هنرمندان سر آمد در مکتب رمانتیسم عبارتند از:"بلیک"، "ترنر" "دلاکروا" ،"گریکولت" و "رانگه".

جنبشی که این هنرمندان بخشی از آن بودند، در اواسط قرن 19 خاموش شد ولی 

آشنایی با مکتب پاپ آرت (Pop art)

فرهنگ > هنر - همشهری آنلاین:
معنای واژه "پاپ آرت" مخفف(popular art) هنر مردمی یا هنر عامه است.

این اصطلاح را "لورنس الووی" منتقد انگلیسی برای توصیف جنبشی هنری که در اواخر دهه 1950 تا اوایل دهه1970 دربریتانیا و امریکا شکل گرفت، ابداع کرد.

این جنبش هنری به مفهوم مصرف گرایی و بر فرهنگ عامه مبتنی است.

وجه مشخصه هنر پاپ در امریکا و بریتانیا از جمله عبارت بود از استفاده از تصاویر کتاب های کارتونی ، آگهی های تبلیغاتی، بسته بندی و تصاویر تلویزیون و سینمایی.

پاپ آرت در آغاز در ایالات متحده به عنوان واکنشی در برابر سبک اکسپرسیونیسم انتزاعی مورد توجه قرار گرفت.

زیرا هواخواهان "پاپ آرت" بار دیگر به سراغ تصاویر فیگوراتیو و اندام وار رفتند واز روش های ترسیم خطوط کناری و به ظاهر عکاسانه استفاده کردند.

هنرمندان این مکتب از موضوعات پیش پا افتاده ای مانند کمیک استریپ، کنسرو سوپ، تابلوهای بزرگراه ها، حباب لامپ، روزنامه، بطری های کوکاکولا، صندلی الکتریکی استفاده می کردند.

از هنرمندان معروف پاپ آرت می توان از "جسپر جونز"، "مارسل دوشان"، "روزنبرگ"، "اولدنبرگ" و "روی لینکنشتین" نام برد.

پاپ آرت بر خلاف لحن طنز گونه و کنایی اش، دارای یک جنبه تاریک تر هم بود، برای مثال تکرار مفرط برخی نقش های بی مایه در آثار "اندی وارهول" جلوه ای بر آشوبنده را خلق می کند.



  • نویسنده : علی نظری
  • بازدید : 823بار
  • انتشار : سه شنبه 30 آبان 1396 - 18:36